الهی...

پرنده بی بهار میمیردومن بی تو...

ای تنهاامیدم فقط توهستی که حدیث تنهایی وغربتم رالحظه به لحظه برایت بازگو می کنم وقتی با توسخن میگویم قلبم از عشق ومحبت لبریز میشود وروح خسته وغمگینم راسستی می بخشد خدا آگاه است که بارفتن پرستوی مهربانم دیگر مفهوم ومعنای زندگی را احساس نمیکنم الهی می دانم که شب وروز وثانیه به ثانیه در کنارم هستی می دانم که اشک هایم را میبینی وصدای بغض آلودم را میشنوی ای مهربانم مرا دریاب وکمکم کن که زندگی بی توقع است.