حرف دل

از تو مهربان تر کیست؟

 چه مهربانانه هر صبح بانسیم عاشقی فرصت آغاز کردن را به من میدهی ومرا به دست آفتاب میسپاری تا گرم ودلگرم شوم و گمراه نگردم وشب ها چه فانوسک های را به سقف آسمان می آویزی که من خلوت با تو گفتن را بیابم وحرف دلم را بنویسم به راستی از تو مهربان ترکیست؟

خداوندا!این چه رازیست وقتی که به تو پناه می آورم وهزار توی دلم را پیشت می گشایم بی آنکه سرزنشم کنی رسم عاشق بودن را به من یاد میدهی به چشم هایم زیبا دیدن را به پاهایم استوار بودن را به زبانم شیوا گفتن را می آموزی وتوبه ما زندگی بخشیدی تا با هم زندگی کنیم.

مهربان من

به درگاهت سجده می کنم با ایمانی به صلابت دماوند به سربلندی الوند وآبی خلیج فارس وکودکان در سراسر این سرزمین غرق تماشای نعمت ها وبخشندگی ها وزیبایی های این وطن مالوف میشوم که همه وهمه حکمت ورمت ورافت است ای خدای افسانه های شیرین شاخه های درخت روحم را مثل همیشه سرشاراز سیب های صداقت کن ومهربانانه به فرشته هایت بگو جاده ای را که به سویت می آید نشانم دهند تا رویاهایم را در دور دست های آرزو بیابم.

هر چه باشم دیگر نخواهم ایستاد. غرق آن نگاه سوزناک نخواهم شد وبه آفتاب دل نخواهم بست .من مهتاب رادیده وتام ثانیه ها نظاره گر رفتن تو بوده ام ولی حالا دیگر نخواهم ایستاد.