سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چه کنم ازدست این دل

 

امشب دیگربرای تومی نویسم؟!

سال هاست که هرصبح ازتاریکی شب می گریزم برمی خیزم ومشتی پاک به صورتم می پاشم ولبریزازهیجان فریادبه دنبال جرعه ای معرفت درشهرخاموشان به راه می افتم وهرشب خسته ودل زده از بودن،پژمرده تر از هر گل خزان زده به عزلتکده پر ازتشویشم باز می گردم مرا به حال خودوا بگذارید که هیچ نمی یابم در بودن لبریز از نیستی تان مرا به حال خود وا بگذارید که خسته ام از گشتن وگریزانم از اجبار زیستن من با تنهایی خود خو کرده ام.


پروازتا عشق

پرنده بی بهار میمیرد ومن بی تو...

من هر روز از پشت پنجره سکوت به تنهایی ام خیره میشوم وتلاطم عشقمان پی می برم آری دلم تنگ شده برای دوباره زیر باران ایستادن وبرای زمزمه کردن حتی یک ترانه کوچک با توکاش بودی تا ببینی بی توچگونه اسیرسرودن شعری هستم وچگونه منتظرابر دلتنگی تا شاید همین روزهابباردحوصله میکنم اما انگار سال هاست که مثل یک پرنده اسیرپشت همین پنجره بی آوازمانده ام درپس دیوار ها وازپشت پنجره ایی نیمه بازحضورمبهم تورا احساس میکنم سراغ توراازنسیم می گیرم گویی اوهم بی خبراست چه آرام،آرام گرمای عشق از وجودم زبانه کشیدوبه وادی فراموشی سپرده شد وامروزتنها خاکستری به جا مانده که گاه گاهی بادی می وزدوشعله ورش می کند یک روزشایددوباره برایم زمزمه کردی قطعه پروازرایک روز شایدبرسم به حقیقت سخن یک شاعر که می گفت:

((پشت این ابرها آفتاب است،آری.پشت این ابرها آفتاب است))


درساحل دل

درساحل دل

تنهایی،این همیشه درکمین من کنارم نشسته میگویم چرا وقت وبی وقت به سراغم می آیی ونمی گذاری به این شب مهتابی درراه دلخوش باشم؟مثل همیشه سکوت می کندوصدای باددرمیان برگ های درختان می پیچداسم عزیزانم را یکی یکی فریادمیزنم ومی گویم این همه آدم وخاطره را با من نمی بینی؟چرا ترانه غمگینت رامدام در گوشم زمزمه می کنی؟چندقطره اشک بریزم دست از سرم برمی داری؟من رنج تورا در دایره دود سیگار یک مرد بارها دیده ام می خواهی شعله آتش در این شب زیبای زمستانی با توبه خاکستربنشیند؟

حرفی ندارم حافظه ات را از نگاه من پرکن فکر میکردم تورا در روزهای خاکستری آن شهر بزرگ در قارقارصدای کلاغها ونگاه بی تفاوت آدم ها جا گذاشته ام.


شب

شب:

گردونه شب آرام آرام پیش می آیدوهمه جارادر تاریکی وخاموشی می برد.شب را دوست دارم،شب سکوت است وآرامش،دنیادنیای دیگری است.همراه نسیم شب به آسمان ها پرواز می کنم.هیچ کس خلوتم را برهم نمیزند،نه حرفی نه حدیثی،نه ترحمی ونه نگاهی